شکارچی زنان به ده بار مرگ محکوم شد

 

خبرانلاین: شکارچی زنان که با ارابه مرگ در خیابان های کرج پرسه می زد امروز به جرم 10 فقره جنایت سریالی ، در دادگاه کیفری استان تهران به 10 بار اعدام محکوم شد.

رها شدن جنازه های هشت زن جوان که همزمان با غروب آفتاب ، ربوده و کشته می شدند وحشت به جان مردم کرج انداخته و پلیس جنایى استان تهران را با معماى پیچیده جنایت های سریالى رو به رو کرده بود.


جنازه نخستین قربانى 22 بهمن 1386 در جاده کمالشهر کرج پیدا شد.سحرگاه آن روز ، ماموران با تماس تلفنى یک رهگذر ، ماجرا را به دادسرای امور جنایی خبر دادند.سپس بازپرس کشیک به نقطه مورد نظر رفت و در بررسى ها مشخص شد زن ۳۰ ساله در محل دیگرى با پارچه خفه ، جنازه اش در یک ملحفه گلدار پیچیده و کنار جاده کمالشهر رها شده بود.


زن نگون بخت ، لباس رسمى به تن داشت که نشان مى داد بیرون از خانه ، کشته شده است.یک ماه بعد یعنی 23 اسفند 86 در حالى که تحقیق گسترده برای کشف کلید معما ادامه داشت پلیس کرج با پیکر دومین قربانی در «چهارباغ» رو به رو شد.این زن جوان نیز خفه شده و تحقیق میدانی حاکی از این بود که مرگ او به شیوه جنایت در بهمن رقم خورد.


با سومین جنایت مشابه ، فرضیه سریالى بودن جنایتها قوت گرفت.جنازه این زن ، آخرین روز فروردین 87 در جاده «قزلحصار» کرج پیدا شد.او هم با روسرى خودش خفه شده بود و کارآگاهان احتمال دادند یک نفر با شکار زنان و رها کردن جنازه ها در مسیرهای پررفت و آمد ، هدف خاصى را دنبال مى کند.
پیدا شدن جنازه چهارمین زن در نهمین روز اردیبهشت 87 فرضیه زنجیره ای بودن جنایتها را قوی تر کرد و پزشکی قانونی گفت این زن نیز خفه شده است.


پیکر پنجمین قربانى عامل قتل های سریالى 24 اردیبهشت 87 در نزدیکی کمالشهر دیده شد.کارآگاهان دایره جنایى پلیس آگاهی استان تهران - مستقر در کرج - به همراه محمد حسینى رازلیقى - بازپرس کشیک - به نقطه مورد نظر رفتند و فهمیدند زن ناشناس در محل دیگرى خفه شده است.

پنج قربانى ، زن بودند اما جانی بی رحم در ششمین جنایت سریالى خود یک دختر ۲۴ ساله را شکار کرد. این دختر هشتم خرداد 87 براى خرید از خانه بیرون رفته بود که به طرز مرموزی ناپدید و جنازه اش دو روز بعد در نزدیکی فرودگاه پیام کرج پیدا شد.بله، این زن هم با روسرى خفه شده بود.
چند روز پس از این ماجرا عامل کشتار سریالى ، زن دیگرى را به دام انداخت.او پس از کشتن زن جوان ، جنازه را به خیابان «منبع آب» مهرشهر انداخت.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، ماموران با بررسی ریز فهرست (پرینت) موبایل این زن نخستین سرنخ را به دست آوردند.


آنان به خوبی می دانستند با یک تبهکار حرفه ای رو به رو هستند که ردی از خود برجا نمی گذارد.بررسی صحنه جنایتها با توجه به رد لاستیکها نشان می داد شکارچی شب ، قربانیان را سوار پیکان قهوه ای می کند ، پس از اجرای نقشه شومش ، جنازه ها را داخل ملحفه گلدارمی پیچد و در خیابان رها می سازد. در آن میان ، پلیس بیش از 10 هزار راننده خودرو مسافربر را نامحسوس تحت کنترل قرار داد اما 27 خرداد 87 بار دیگر خبر رسید زنی جوان به دام شکارچی شب افتاده و جنازه اش در کمالشهر رها شده است.


در فهرست متهمان و مظنونان ، مرد مسافربری به نام «امید - ب» که پیکان قهوه ای داشت و شش فقره پیشینه کیفری از جمله ، چهار بار دزدی ، یک فقره کیف قاپی و یک فقره آدم ربایی در پرونده اش ثبت شده بود بیش از بقیه ، شک کارآگاهان را برانگیخت.


جنایتکار ، هشتمین قربانی را برای رد گم کردن به طرز متفاوتی کشت و جنازه را در خیابان «منبع آب» مهرشهر رها کرد.پیکان قهوه ای متهم اصلی سرانجام در رامسر ردیابی شد و «امید» که خونسرد به نظر می رسید در بازجویی مقدماتی ، کشتار زنجیره ای هشت زن کرجی را انکار کرد.وی اما وقتی فهرست تماس تلفنی با ششمین قربانی را دید ، چاره ای جز بازگویی حقیقت نیافت.
«امید» مدعی بود چون یک زن به او نارو زده و تاوان سنگینی داده بود به فکر انتقام افتاد.جانی 23 ساله با طعمه هایش طرح دوستی می ریخت و در حالی که که پس از هشتمین جنایت سریالی به همراه همسر 16 ساله اش به رامسر گریخته بود تا در یک ویلا ، سرایداری کند نقره داغ شد.
وی در نخستین شاخه از بازجویی ها به کشتن هشت زن در کرج اعتراف کرد و مشخص شد همسرش «مریم - ش» از جنایتها باخبر بوده است.این اما پایان ماجرا نبود و شکارچی شب در ادامه تجسسها از کشتن دو زن دیگر در شمال کشور پرده برداشت.


تلاش کارآگاهان برای تکمیل پازل این پرونده با جدیت ادامه یافت و زن «امید» نیز به اتهام معاونت در شش فقره آدمکشی ، شش فقره دستبرد ، مشارکت در فروش اموال قربانیان و همدستی در پنهان کردن جنازه ها بازداشت شد.با تکمیل تحقیق ، کیفرخواست صادر و به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.به گزارش ایسکانیوز ، در محاکمه ای که دوشنبه به ریاست قاضی «نورا... عزیزمحمدی» و با حضور چهار مستشار (واعظی ، بومی ، محمدی و سری) برگزار شد ابتدا «آرش سیفی» به عنوان نماینده دادستان ، کیفرخواست را خواند و از طرف شاکیان ، تقاضای اشد مجازات کرد.
سپس شکارچی زنان در جایگاه ویژه قرار گرفت و با تکرار اعتراف های پیشین ، آدم ربایی را گردن نگرفت.وی گفت : یک بار زن جوانی را سوار پیکان کردم و او با کشیدن تیغ و تهدید به خودزنی 50 هزار تومان از من پول گرفت.یک بار هم یک زن دیگر را سوار کرده بودم که مسیر را اشتباه رفتم و او داد و بیداد کرد.من هم او را برگردانم به همان جایی که سوارش کرده بودم.سه روز بعد از من خواستند به کلانتری بروم.آن زن از من شکایت کرده بود.یک هفته به زندان افتادم و 150 هزار تومان به او جریمه دادم.250 هزار تومان هم به وکیل دادم. هر چه قدر زنم به آن زن التماس کردم راضی نشد رضایت بدهد.با کلی بدبختی آن پول را تهیه کردم . چون کسی را نداشتم که به من کمک کند.
*قاضی : زنان را چه طور می کشتی؟


*مجرم : آنها را غافلگیر می کردم و از پشت سر ، آن قدر گلویشان را با آرنجم فشار می دام تا بمیرند.
*قاضی : چرا از این روش استفاده می کردی ، از جایی یاد گرفته بودی؟
*مجرم : چون اثر انگشتم روی بدنشان نمی ماند و آنها نیز نمی توانستند عکس العمل نشان دهند.این کار را از جایی یاد نگرفتم.
*قاضی : چرا جنازه ها را در حاشه بزرگراه ها می انداختی؟
*مجرم : چون دلم به حالشان می سوخت و می خواستم خیلی زود پلیس آنها را پیدا کند.
*قاضی : نمی ترسیدی که دستگیر شوی ؟
*مجرم : نه ، چون هیچ ردی از خودم به جا نمی گذاشتم و فکر نمی کردم پلیس دستگیرم کند.
*قاضی : چه وسایلی از مقتولان می دزدیدی ؟
*مجرم : موبایل ، طلا و جواهر ، کفش و پول نقدی که به همراه داشتند.
*قاضی : وسایل دزدی را چه طور می فروختی؟
*مجرم : گوشی های موبایل را به مادر زن و خواهر زنم می فروختم.طلا ها را هم با همسرم می فروختیم.
*قاضی : همسرت هم از قتلها ، اطلاع داشت؟
*مجرم : از قتل سوم به بعد او در جریان بود و هر موقع من می خواستم نقشه ام را عملی کنم خانه را خالی می کرد و به شهرستان پیش پدر و مادرم می رفت.
*قاضی : چه قدر درس خواندی؟
*مجرم : تا اول راهنمایی.
*قاضی : مواد هم مصرف می کردی؟
*مجرم : بله ، قرص روانگردان می خوردم.
سپس «مریم - ش» به دفاع از خود پرداخت و به فروش اموال قربانیان اعتراف کرد.وی اما معاونت در شش فقره آدمکشی را گردن نگرفت و ادامه داد : به خاطر ترس از شوهرم که الکلی بود مجبور بودم با «امید» همکاری کنم.

ادامه محاکمه با تصمیم هیئت قضایی ، غیر علنی و «امید» به 10 بار اعدام ، سه سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد. همسر وی نیز به هفت سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شده است. این رای تا 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی است